یسنایسنا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره

عشقم یسنا

نشستن یسنا جون

سلام دوستان خوبین... خوشین... سلامتین... دماغتون چاقههههههههههههههههه خخخخخخخخخخخخخخخخ   خبر   خبر   خبرررررررررررررررررررررررررررررررر دخملم همین چند ساعت پیش واسه 14 ثانیه بدون کمک نشست قربونت برم دختر گلم حیییییییییییییییییییییییییف اون موقع گوشی دم دستم نبود که از دخترم عکس بندازم حیف حیف حییییییییییییییییییییییییییییییف ...
25 اسفند 1392

مادر

به افتخار همه ی مادر های مهربان و دلسوز، جوانی هایت را با بچگی هایم پیر کردم به موی سپیدت مرا ببخش، مادر، ای تمام هستی من! سلامتی همه مادر ها …           ...
24 اسفند 1392

بابا و مامان

تو 10 سالگی : (( بابا ، مامان عاشقتونم)) تو 15 سالگی : (( ولم کنین )) تو 20 سالگی : (( مامان ، بابا همیشه میرین رو اعصابم )) تو 25 سالگی : (( باید از این خونه برم بیرون )) تو 30 سالگی : (( حق با شما بود )) تو 35 سالگی : (( میخوام برم خونه پدر و مادرم )) تو 40 سالگی : (( نمیخوام پدر و مادرمو از دست بدم )) تو 70 سالگی : (( من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا الان مامان و بابام اینجا باشن ...! ))  باید از همین حالا قدر پدر و مادرامونو بدونیم ...  از اعماق وجودم اعتقاد دارم که هر روز ، روز توست ...     ...
22 اسفند 1392

گشنش نمیشه عایا؟؟!!

سلام دوستای یسنا جون دخترم الان 3-4 روزه که زیاد شیر نمیخوره نمیدونم چرا وقتی ببغلش میکنم و جلوم میخوابونم میفهمه میخوام بهش شیر بدم میزنه زیر گزیه از این بابت خیلی ناراحتم قبلا شبا سه بار از خواب بیدار میشد ولی حالا فقط یه بار بیدار میشه و شیر میخوره تازشم دیشب اصلا از خواب بیدار نشد شب ساعت 9 بهش شیر دادم بعد صبح ساعت 8 به زوووووووووووووووووووووور بهش شیر دادم کلی هم دعوا کردیم باهم   نمیدونم چیکار کنم! شیرمم همش میریزه! یقم کلا خیسه خیسه!     ببخشید که این پست عکس نداره رم ریدرمو یادم رفته بود بیارم شرمنده همگی ...
13 اسفند 1392

متفرقه ...

منو مامانم دخترم تو بغل باباش داره فوتبال نگاه میکنه خاله بد جنسش تازگیا یاد داده که دستشو بخوره واااااااااااااااااااااااااااااااای این مخش شبمم که تمومی ندالهههههههههههههههههههههههههه خسته شدم دخترم و ببعی اصلا خوب نیوفتاد میخواستم دوباره بندازم ولی باباش خودشو کشت میگه سرما بخوره من تورو مقصر میدونم طوریش بشه من تورو مقصر میدونم تازه میهواستم سوار خر هم بکنمش ولی باباش نذاشت وقتی آبتنی میکنه همیشه دست مامانمو لیس میزنه قربون خمیازت برم عزیزم اینجا داره با هام حرف میزنه قربونت برم من وای لبو لوچشووووووووووووووووو ساعت 2 نصفه ...
4 اسفند 1392

اولین تفریح خارج از شهر یسنا کوچولو

جمعه 92/12/2 رفتیم مرز که این تفریح اولین تفریح دخترم بود خدارو شکر هوا هم خوب بود و دخترم هم مادرشو اذیت نکرد   اولش که هوا کمی سرد بود از ماشین پیادش نکردیم ولی بعدش هوا که بهتر شد آفتاب خوب در اومد از ماشین پیادش کردیم ولی روسری سرش کردیم که یه وقت خدایی نکرده سرما نخوره آخه اولین بار بود بدون پتو میومد بیرون قربونش برم مثل این که خیلی خسته شده تو راه برگشت اصلا چشم وا نکرد ...
4 اسفند 1392

دوستای جدید دخترم

تازگیا دخترم که از خواب بیدار میشه با دوستای جدیدش بازی میکنه باهاش صحبت میکنه میگن میخندن   اینجا دوستاشو گرفتم دستم و تکون تکونشون دادم گلی ذوق کرد و خندید اینجا دوستاشو گذاشتم پیشش ولی ... شاخک مورچه مشکی رفت تو چشش ناراحت شد دخترم اینجا با مورچه مشکی قهر کرده منم بهش گفتم قهر کار خوبی نیست هیچ وقت با دوستات قهر نکن بعد دخترمم قبول کرد گفت دیگه با هیچکی قهر نمیکنه ...
4 اسفند 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عشقم یسنا می باشد